Derivações mentais de alguém a quem por vezes não sobra mais nada para fazer. Às vezes, gostava mesmo de saber o que pensas. Ler-te o pensamento, olhar-te e responder-te ao que não chegas sequer a dizer. Outras vezes, não quero saber. Ou, melhor, saber só o que hei-de pensar. E olhar-te, e esperar que respondas sem eu ter que pensar sequer.

وقتی خودمو از زندگیش کشیدم بیرون که. نمیخواستم با دونستنش عذاب بکشه. اما فکرشم نمیکردم قبل از من. اون بره و من عزادار نبودنش بشم. سلامتی پسری که یه روز عاشق شد. سلامتی دختری که بی خبر خطش خاموش شد. سلامتی پسری که اندازه یه نگاه هم به عشقش خیانت نکرد. سلامتی دختری که با چشم خیس به پسر گفت ازت بدم میاد. سلامتی پلاک زنجیری که پسر واسه زیر لفظی روز عقدش گرفت تو جیبش موند. سلامتی همه ی عاشقایی که.

قلب من در هر زمان خواهان توست. این دو چشم عاشقم مهمان توست. گرچه لبریز از غمی درمانده ای. این نگاهم در پی در مان توست. در میان ظلمت شبهای غم. چلچراغ قلب من چشمان توست. در کنارم لحظه ای آسوده باش. همدم دستان من داستان توست. نمیبخشمت بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی. بخاطر تمام خنده هایی که به صورتم نشاندی. نمیبخشمت بخاطر دلی که برایم شکستی. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی. نمیبخشمت بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی.

پنجشنبه سی ام آبان ۱۳۹۲. یه مدت نبودم باز وبم جلبک بست. قول میدم دیگه زود ب زود آپ کنم. شمام قبل از اینکه وارد شین وضو داشته باشین. گرفتم از طراحیام عکس بگیرم بذارم وبم. هرکی موافقه انگشت شصت پای راستش بالااااااااا. ب نظر من آرایشش حرف نداره. نوعی کباب کوبیدست فقط خستسسسس. اگه تو اين سالي كه گذشت اذيتتون كردم.